گونه شناسی ( تیپولوژی ) بحــران

امیـن امینـی

دکترای رفتارسازمانی و منابع انسانی

 

بحران ها و محیط های پیرامون آن ها بسیار متنوع ، متفرق و گوناگون هستند و تدبیر و مدیریت هریک داستان و سناریوی انحصاری و تخصصی مربوط به خود را دارد، به عبارت دیگر در تحدید و تدبیر هر بحران ، گونه شناسی[1] آن اولین گام لازم و غیر قابل اجتناب است . این مهم نیز حاصل         نمی شود مگر در پرتو شناخت مبتنی بر اطلاعت و یا به تعبیر و ادبیات مدیریتی و سازمانی سیستم های اطلاعات مدیریت(MIS) متغیر ها و مقتضیات محیطی و یا مناسبات بین سطحی که بستر ساز ظهور و بروز نعوعی خاص از بحران شده اند از این منظر می توان هم به اعتبار علل و عوامل بحران زا اعم از داخلی و خارجی و هم به اعتبار دامنه و سطوح مختلفی که بحران در آن حادث می شود ( اعم از سطوحی که ناظر بر موئلفه های گوناگون قدرت در یک جامعه باشند و یا لایه های مختلف اجتماعی نظیر نخبگان، جامعه ی مدنی ، توده ی مردم ) هم به اعتبار اهداف مورد هجمه و نیز با برجسته کردن استراتژی های قدرت و مقاومت جاری و ساری در بستر هر بحران و نتایج حاصله هر یک به گونه شناسی کارا ، اثربخش و مشخص در این عرصه دست یابد .علل و عوامل بحران ها بسیار گوناگون     می باشند. یک تغییر روان شناختی ، یک حمله ی ناگهانی، بیماری ها ، افزایش تنش های دیپلماتیک و … هر یک می توانند منشأ بحرانی بس مخرب باشند.

میشل براوون [2] در کتاب ابعاد بین المللی ستیزش داخلی ، نمایه ای نسبتا کامل از ستیزش های داخلی که به علل گوناگون از قبیل : علل ساختاری،علل سیاسی ،علل اقتصادی ، علل اجتماعی، فرهنگی و ادراکی شکل گرفته و منجر به بحران های گوناگون شده اند ارائه می دهد . در سطح تحلیل ملّی ، بحران ممکن است سطح و لایه ی خاص ازنظام سیاسی اجتماعی را مأمن و مأوای تولد و رشد خود قرار داده و بر هیبت و هویت زمینه ( سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی و .. ) ظاهر گردد . از این منظر ، بحران ها را می توان هم به بحران های سطح ( اول ) درونی ترین لایه ی یک نظام و بحران های سطح ( دوم ) تقسیم نمود و هم به گونه موضوعی به بحران های اجتماعی، سیاسی و … اشاره کرد .بحران سطح ( اول ) به بحرانی اطلاق می شود که در سپهر ذهن و رفتار نخبگان سیاسیِ رسمی – ابزاری ( تصمیم سازان و تدبیر پردازان ) رخ می نماید، آنانی که خود ، رسالت مدیریت بحران را بر دوش دارند و کسانی هستند که باید ظلمت تهدید را به زیور تحلیل و تدبیر خود بیارایند ، بر دامنش حصار کشند و مردمان را به پادزهر تحلیل ، دفع و رفعش بیالایند. بحران های سطح (اول) معمولا منشأ اندرونی دارند ، از بالا به پایین عمل می کنند ، شدتی بالا دارند ، دامنه و گستره ای فراخ و تأثیر و نتایجی بس عمیق و پایا و مانا دارند ، صاعقه وار حادث می شوند ، طوفان وار تخریب               می کنند ، ویرانه ای روحی و روانی ، فرهنگی و ارزشی ، سیاسی و اجتماعی بر جای می گذارند، هاله هایی مشروع و مشروعیت زا را می درد .

بحران های نوع ( اول ) درونی ترین هاله های سمپاتیک[3] یک نظام را در بر می گیرد. بنابراین چنین بحران هایی بر سه چهره هویدا، پدیدار و نمایان می شوند :

چهره نخست ، صورت و ظاهری است که با آن تولد می یابند. این چهره چهره ای ناسازگون                         ( پارادوکسیکال )[4] است که از رهگذر همنشینی هویت بحران ذدا و بحران زا و تجمیع امنیت و                 نا امنی ( فیزیکی و معنوی ) در یک پیکره واحد حاصل شده است . به عبارت دیگر اولین خاکریزی است که توسط بحران و عوامل بحران فتح شده است .

چهره دوم آن حاصل شستن غبار آفت و نکبت لایه های بعدی سیستم و نظام است . چهره ای که حاصل کارکردهای ذهنی غیر است ، آنانی که در پس هر مهلکه ای آن را جویند که در نهان کده ذهن دارند و با احاطه و تسلطی که بر علم ( توهم سازی و انگاره پردازی ) دارند سیمای ناداشته و نا خواسته ای را به تصویر می کشند با بهره گیری از ابزارهایی نظیر شبکه های اجتماعی ، فضای مجازی و غیره که بعضی سهوا و بعضی تعمدا از روی هدف و نیت خاصی این فرآیند را پررنگ تر می کنند . بحران سطح دوم بحرانی است که زیر بئنه های یک سیستم و اجزای آن را مورد هجمه قرار می دهد ، از زیر میجوشد، کانون های متعدد قدرت و مقاومت را به جدیت می گیرد . در مقابل گفتمان مسلط، پاد گفتمانی است هژمونیک[5]و آلترناتیو را سامان دهی می کند . قابلیت بهر ه وری ، مقبولیت و مشروعیت گفتمان حاکم را مخدوش می کند ، بندهای اعتماد را می گسلد و قاعده هرم فاجعه را دچار نا آرامی و تلاطم بنیان برانداز می سازد . بحران سطح دوم بحرانی است که در ذهنیت عمومی جامعه نشت کرده ، عنان هرگونه انگاره پردازی و تصویر سازی را از مدیران سلب نموده ، بهمن وار بر دامنه ی گستره و قدرت تخریبش افزوده می شود و موانع و خاکریزهای مسیرش را یکی بعد از دیگری در ژرفا و پهنای خود محو می سازد . بی تردید این دو نوع بحران در تعامل دو سویه و مستمر با یکدیگرند.

با رویکرد و اعتباری متفاوت ، بحران ناظر بر دو سطح خرد و کلان است . در سطح خرد ، بحران شامل هرگونه بی نظمی و شکنندگی در سطح خرده نظام ها و نظام های فرعی می شود . در سطح کلان یک بحران فراملی تغییری اطلاق می شود که به وسیله ی افزایش شدت روابط دوسویه ( تعاملی ) مخرب بیشتر ایجاد شده و در آن احتمال بالای تخاصم نظامی در زمان صلح می رود .

لویس پای[6] ، با رویکردی ناظر بر توسعه در جوامع در حال گذار به بحران هایی همچون ، بحران هویت ( آدمیان برای معنا بخشیدن به زندگی خویش به تبیین روابط خود با دیگران و با محیط طبیعی به چارچوب و قالبی ارزشی نیازمندند. هرگاه دقایق و عناصر بنیادین نظام ارزشی سست شود و یکپارچگی خود را از دست دهد ، هویت فرد با گروه در معرض عدم تعادل یا بحران قرار می گیرد )، بحران مشروعیت ، بحران مشارکت ، بحران نفوذ، بحران توزیع و بحران یکپارچگی اشاره می کند.

 

منابع و مآخذ

عباس کشاورز ، نظریه های بحران

توماس کوهن ، ساختار انقلاب های علمی

محمد رضا تاجیک، مدیریت بحران مرکز استراتژیک ریاست جمهوری

[1] Topology

[2] Michal E.Brown

[3] Sympathetic

[4] Paradoxical

[5] hegemony

[6] Pye

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *